استنباط اعتقاد به شهادت زنان، مخالف شریعت محسوب نمیشود
محضر فقیه گرانقدر و مرجع عالیقدر جهان تشیع حضرت آیتا… العظمیموسوی بجنوردی دامت برکاته
احتراماً سلام علیکم
به استحضار شریف میرساند روزنامه «قانون»، درنظر دارد دیدگاه حضرتعالی را درخصوص مسئله ذیل جویا شود. آیا مخالفت با نظر مشهور فقهای عظام امامیه درباره اعتبار شهادت زنان مغایر با احکام صریح اسلام و موجب معصیت است یا میتوان آنرا به نظری فقهی در میان سایر فقها در نظر گرفت؟
مسئله اعتبار شهادت زنان یک نظر و استنباط فقهی است و معتقد بودن آن مخالف یکی از ضروریات دین محسوب نمی شود، اجتهاد در فقه پویای شیعه و نیز با در نظر گرفتن فرمایش امام(س) مبنی بر اینکه اجتهاد شیعی باید با در نظر گرفتن عنصر زمان و مکان، در استنباط اعتقاد به شهادت زنان، مخالف شریعت محسوب نمیشود.
مخالفت با نظر مشهور فقهای امامیه مخالفت با احکام صریح اسلام نیست
فقیه گرانقدر و مرجع عالیقدر جهان تشیع حضرت آیت ا… العظمیموسوی اردبیلی دامت برکاته
احتراماً سلام علیکم
به استحضار شریف میرساند روزنامه «قانون»، درنظر دارد دیدگاه حضرتعالی را درخصوص مسئله ذیل جویا شود. آیا مخالفت با نظر مشهور فقهای عظام امامیه درباره اعتبار شهادت زنان مغایر با احکام صریح اسلام و موجب معصیت است یا میتوان آنرا به نظری فقهی در میان سایر فقها در نظر گرفت؟
مخالفت با نظر مشهور فقهای امامیه مخالفت با احکام صریح اسلام نیست.کما اینکه شهادت زنان در مواردی پذیرفته است. تفصیل حکم مذکور در کتب فقه الحدود و التعزیرات و کتاب حقوق و دادرسی کیفری در آینه فقه ذکر شده است ولی غیر متخصصین نباید در امور تخصصی مثل مورد سوال دخالت کنند و وارد شوند. فتوا و نظر از اهل نظر بر خلاف مشهور بلکه اجماع منقول در صورتی که مستند باشد معصیت نیست ولی سخن بیدلیل و بی پایه غلط و نادرست است.
امکان مخالفت با فتاواى مشهور وجود دارد
حضرت آیتا… العظمیسید محمّد حسین فضل ا… نیز در پاسخ به استفتایی در زمان حیاتشان توضیحاتی داده اند که متن سوال و جواب در ذیل می آید
آیا مخالفت با مشهور – در ضمن مبانى معینى – نقص و ناپسند شمرده مىشود؟
مشهور، اکثریت فقهایى هستند که در فتواى واحدى هم نظر هستند. این اتفاق در بین متاخران هم مى افتد که از آن به «مشهور متاخران» تعبیر مىشود.
در بین اصولیون معروف است که شهرت فتوایى فى نفسه حجت نیست، یعنى این که نمىتواند مبناى استدلال بر حکمى قرار گیرد که داراى دلیلى شرعى از کتاب و سنت نیست.
اما وجود هالهاى از اعتماد به علم اینان و احترام به جایگاه فقهى و شرایط و عوامل پیرامونى اشان، مخالفت با آنان را به لحاظ روانى ممنوع و مردود کرده است، چندان که گویى مخالف قول مشهور از جاده فقاهت خارج شده است. اما ما هیچ مبناى فقهى اى براى قول مشهور نمى یابیم. زیرا فرق است بین احترام فقها مشهور که لازمه این هم تأمل و کاوش و نقد علمى درک و دریافت اجتهادى شان است و بین پیروى محض از آرایشان، تحت تأثیر هاله تاریخى- فقهىاى که بلامنازع به دست آوردهاند.
ما معتقدیم که در مخالفت با آراى فقهاى مشهور نباید شتاب کرد، زیرا رتبه شناخته شده علمى آنان باید ما را به این فکر بیندازد که آنان لابد براى فتاواى خویش ادلّه دقیقى داشتهاند.
اما در عین حال باید به این نکته هم توجه کنیم که فقهاى مشهور هم در بسیارى از فتاوا ى غیر مشهور با یکدیگر مخالفت و آراى همدیگر را نقد کردهاند، پس چرا ما حق مخالفت با آنان را در فتاواى مشهور نداشته باشیم، در حالى که ادلّه آنان پیش روى ماست و بین این ادلّه، ضعیف و قوى وجود دارد. آنان هم معصوم از خطا نبودهاند و نظر فقهىشان هم که نقطه پایان فقه به حساب نمىآید.